چمدان

ساخت وبلاگ
همه زور‌ یک مرد را می‌خاهم. بیفتد‌ روی تنم. بیفتد روی همه چیزی که مرز ترکیدن است. مثل‌یک حباب بترکاندم. من را بترکاند. له کند. مغزم را له کند. بگذارد خاموش‌ فقط خیس شوم. خیس‌عرق‌و شهوت به خودم بپیچم. هیچ و پوچ شوم. فقط گره خودم را از خودم باز کنم. صورتم را زیر مشت هاش بگیرد. بکوبد و بعد نوازشم کند. مثل گل سفال گری .. بچرخاند و شکل دهد. بعد با مشتی از هم بپ چمدان...ادامه مطلب
ما را در سایت چمدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medad-neveshte بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 2:07

بعد از کلی شلوغ کاری حالا وقت خلوت زن با خودش است. طلاهایش داخل جعبه می گذارد. پیراهن نو اش را از تن در می آورد و خود را زیر لحاف‌ سرد می پیچد. هیچ کس نیست که ببیندش. می دانی هیچ کس نیست که ببیندم. حوالی همین ساعت ها و لحظه ها ... که خر و پف‌ مرد غریبه بلند می‌شود که خر و پف‌مرد خسته ی آشنا به گوش می‌رسد یا خر و پف عزیز‌دل طنین انداز می‌شود تو لایه لایه ها چمدان...ادامه مطلب
ما را در سایت چمدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medad-neveshte بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 2:07

همه چیز الکی اتفاق می افتد. من در کنار تو قرار می گیرم. بعد از کنار تو می‌روم تا با آن چه اتفاق افتاده به بُعد های بی نهایتم حجم بدهم. اصلا همه چیز در نبودن شکل می گیرد. مرگ یک جورش است. رفتن با چمدان ام جور دیگرش. تا وقتی هستی فقط داری سپری می کنی. یک جایی باید نقطه اوج برسد. بعد یا از هم می پاشی یا ساخته می شوی. اگر ساخته شوی یعنی هنوز شجاعت داری اگر از چمدان...ادامه مطلب
ما را در سایت چمدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medad-neveshte بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 2:07